پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
یک روز آقا پسرا چطور میگذره ؟ (طنز)
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 306
نویسنده : ناشناس
یک روز آقا پسرا چطور میگذره ؟ (طنز)

۸ صبح: تو رخت خواب…..

9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)

۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!
میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه

۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار (چه لوس...اییییییییییی23)

۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟ (پسرا همیشه شلختن051435)

۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …


۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)

:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



داستان حاج خانم و حسن آقا
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 621
نویسنده : ناشناس

داستان حاج خانم و حسن آقا

يه روز حاج خانوم خونه ش رو مرتب کرده بود و دیگه می خواست بره حمام.

تازه لباس هاش رو در آورده بود و می خواست آب بریزه رو سرش که زنگ در خونه به صدا در اومد. تند و سریع لباسش رو می پوشه و میره دم در و می بینه که حاجی براش توسط یکی از شاگردهاش میوه فرستاده بوده.

دوباره میره تو حمام و روز از نو روزی از نو که می بینه باز زنگ در رو زدند. باز لباس می پوشه میره دم در و می بینه این بار پستچی اومده و نامه آورده.

بار سوم که میره تو حمام، دستش رو که روی دوش میذاره، باز صدای زنگ در رو می شنوه. از پنجره ی حمام نگاه می کنه و می بینه حسن کوره است.

بنابراین با خیال راحت از اینکه چشمان اون نابیناست همون جور لخت میره پشت در و در رو برای حسن آقا باز می کنه. حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسن آقا کوره و نمی بینه بنابراین در رو باز می کنه چون از راه دور اومده بوده و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده. میگه بفرمایید داخل. درضمن حاج خانوم می بینه که حسن آقا با یه بسته شیرینی اومده بنده خدا. تعارفش می کنه و راه میافته جلو و از پله ها می ره بالا و حسن آقا هم به دنبالش. همون طور لخت و عریون میشینه رو کاناپه و حسن آقا هم روبروش.

میگه: خب خوش اومدی حسن آقا. صفا آوردی! این طرفا؟

حسن آقا سرخ و سفید میشه و جواب میده: والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام رو تازه عمل کردم و اینم شیرینی اش که آوردم خدمتتون.


:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



تفاوت رفتار های زن و مرد در شرایط مختلف (طنز)
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 303
نویسنده : ناشناس
تفاوت رفتار های زن و مرد در شرایط مختلف (طنز)
 
 
هنگام عبور از خیابان 
 
خانم ها

سمت راست را نگاه می كنند.
سمت چپ را نگاه می كنند.
از خیابان رد می شوند.

آقایان

سمت راست را نگاه می كنند، ماشین می آید .
فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می گیرند و چون همگی راننده های قابلی هستند با سرعت وارد خیابان می شوند .
راننده به شدت ترمز می كند.
مرتیكه مگه كوری؟ (راننده می گوید)
در حالی كه از روی میله های وسط خیابان می پرد می گوید: كور خودتی گاری چی!
بدون اینكه سمت چپ را نگاه كند می دود آن سمت خیابان.
هنوز هم صدای بوق ماشین هایی كه به خاطر این آقا ترمز كرده اند به گوش می رسد.
 
 
هنگام رانندگی

خانم ها

بنزین را چك می كنند.
روغن ماشین را چك می كنند.
ترمز دستی را پایین می كشند.
با سرعت مطمئنه حركت می كنند.
پشت چراغ قرمز ها می ایستند.
به عابر پیاده احترام می گذارند.

آقایان

وسط راه بنزین تمام می كنند.
وقتی دود از لاستیك هایشان بلند شد به یاد می آورند كه ترمز دستی را نكشیده اند.
چراغ قرمز را مهترین معضل اتلاف وقت و عمر می دانند.
عابر پیاده موجودی مزاحم و مختل كننده عبور و مرور است.
و از همه مهمتر: بوق مهترین اختراع بشر بعد از برق به حساب می آید.
 
 
هنگام صرف غذا

خانم ها

مرتب پشت میز می نشیند.
مقدار كمی غذا می كشند.
به آرامی غذا می خورند.
تنها نوك قاشق را در دهان می كنند.

 
آقایان

تا جایی كه بشقاب جا دارد غذا می كشند.
به سرعت غذا را می بلعند، در حالی كه قاشق را تا دسته در دهان می كنند.
صدای برخورد قاشق با دندانهایشان موسیقی گوش نوازی است.
بعد از دو بار پر كردن بشقاب، بالاخره كمی سیر می شوند.
 
 
هنگام مهمانی رفتن

خانم ها

لباس نو می خرند.
به دقت حمام می كنند . لباس هایشان را اتو می كنند.
با دقت آرایش می كنند.
بهترین عطر را استفاده می كنند.
به دقت خود را در آیننه نگاه می كنند.
 و بالاخره رضایت می دهند كه خوشگلند!


آقایان

از یك ساعت قبل حاضرند و الان بر روی مبل خوابشان برده.
 
 
در پایان یك روز خسته كننده

خانم ها

بعد ازاینكه ظرفها را شستند.
آشپزخانه را تی می كشند.
غذای فردا را در یخچال می گذارند.
چراغ ها را خاموش می كنند.
كمی مطالعه می كنند.
می خوابند.

آقایان

بعد از اینكه شام خوردند چای می خورند.
كمی با چشمهای خواب آلود تلویزیون را نگاه می كنند.
بعد از اینكه دو سه بار كنترل تلویزیون از دستشان به زمین افتاد.
تلویزیون را خاموش كرده و به سمت رختخواب می روند و بدون آنكه
روتختی را بردارند می خوابند!

:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



سری جدید طنز تا حالا دقت کردین ؟!
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 239
نویسنده : ناشناس
سری جدید طنز تا حالا دقت کردین ؟!
 
 
تا حالا دقت کردین وقتی یه چیزی رو می خواین پیدا کنین عمرا پیدا نمی شه

ولی خیلی چیزای دیگه ای که یه عالمه قبل گم کرده بودین رو پیدا می کنین


 

تا حالا دقت کردی وقتی سرت درد می کنه
همه صداها چند برابر بلندترن و حتی صدای پای مورچه رو هم می شنوی



 

تا حالا دقت کردین وقتی تو تخت دراز می کشید اما خوابتون نمیاد
ساعت ها با هم سر صدای تیک تاک کل میندازن


 

تا حالا دقت کردین تا آدم شارژ نداره هی واسش اس میاد و هی ملت میس می ندازن و اینا
ولی وقتی آدم شارژ داره حتی به یکیم که اس می ده اون جوابشو نمی ده؟



 

تا حالا دقت کردین پلنگ صورتی ناف نداره؟


 

تا حالا دقت کردین وقتی یه چیزی از دستتون میوفته زمین
به پرت ترین نقطه ی ممکن می افته بعد باید یه سال بگردی پیداش کنی



 

تا حالا دقت کردین خیلی وقتا وقتی می خواید برید بیرون عجله هم دارید لباس مناسب چروکه؟


 

تا حالا دقت کردین که وقتی با مداد می نویسین تو 10 صفحه یه غلط هم ندارید
ولی وقتی با خودکار می نویسید هی خط خوردگی و غلط پیش میاد؟


 

تا حالا دقت کردین هرچی مهمونی رسمی تره میزان خارش جاهای حساس هم به مراتب بیشتره


 

تا حالا دقت کردین روزشماری می کنیم مدرسه تموم شه
بعد که تموم می شه دپرس می شیم شروع می کنیم به روز شماری برای شروعش



 

تا حالا دقت کردین وقتی آب قطع میشه
همون لحظه تشنتون میشه ولی حالت عادی کلا یادتون میره آب بخورین؟


 

تا حالا دقت کردین سال تا سال تلوزیون نمی بینین
بعد وقتی میخواین بعد قرنی یه فیلم ببینین برق ها میره؟



 

تا حالا دقت کردین وقتی کار دارین کل اد دلیست یاهوتون آنن ولی در بقیه موارد دریغ از یک نفر…


 

تا حالا دقت کردین وقتی اعصاب ندارین یه مگس میاد می شینه رو صورتتون
آدم یا اعصابش خورد تر میشه یا میزنه فک خودشو میاره پایین



 

تا حالا دقت کردین ناخوانا ترین نوشته روی محصولات خوراکی، قیمت و تاریخ انقضاشونه؟


 

تا حالا دقت کردین کالاهای بسته بندی شده از اونجایی که نوشته (از اینجا باز کنید) باز نمیشن!


 

تا حالا دقت کردین که بوق پرادو شبیه بوق پیکان می مونه؟


 

تا حالا دقت کردین دقیقا هموون روزی که می خواین برین بیرون یا درس دارین یا تمام کانالا توپترین فیلمهای سالو میزاره


 

تا حالا دقت کردین نظریات کارشناسان فوتبال همیشه برعکس هواداراس.


 

تا حالا دقت کردین وقتی مردم می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن؟

:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



روزهای مدرسه (طنز)
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 256
نویسنده : ناشناس

روزهای مدرسه (طنز)

 

خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)
نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)
معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره ۲۰ (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)
معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب امتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)
مدرسه (چوبه دار)
زنگ ورزش (امید دانش آموز)


:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



یاد از آن روزی که بودم اولی ( شعر طنز)
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 317
نویسنده : ناشناس

یاد از آن روزی که بودم اولی ( شعر طنز)

 

 

    یاد آن روزی که بودم اولی
    ناز و طناز و عزیز و فلفلی


    شاه خانه بودم و با داد و دود
    هر چه را میخواستم آماده بود

 


    وای از آن روزی که آمد دومی
    نق نقو و بد ادا و قم قمی


    من وزیر گشتم و افتادم زجا
    دومی به جای من گردید شاه


  

  تا به خود آیم و خودداری کنم
    سومی آمد و او شد خواهرم


    دختری زیبا و خوش رو مثل ماه
    من و داداشم کشیدیم سوز و اه

 


    جای سبزی و گل در زندگی
    سر رسید از گرد راه چهارمی


    دیگر آن خانه برایم تنگ شد
    سبزی گل در نگاهم سنگ شد

 

   داشتم میکردم عادت ناگهان
    پنجمی هم پا گشود بر این جهان


    گر چه بهر سوختن ۵ تن کافی نبود
    ششمی هیزم شد و ما مثل دود

 


    ناصر و منصور و شهناز و شهین احمد و فرهاد ...
    هفتم مهین خانمان گردید در هم بر همی


    سه قلو شد هشتمی و نهمی و دهمی
    ای امان و ای امان و ای امان ای امان از دست بابا و مامان

 


    مادرم شد بار دیگر حامله
    این که آید تیم فوتبال کامله


    ناصر و منصور و 
شهناز و شهین
    احمد و فرهاد و مهناز و مهین

 


    علیمردان خان گل و معصومه جان
    آخری هم میشود دروازه بان !!!!


:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,



نوشته شده در سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 270
نویسنده : abbasjoooooon

دانلود آهنگ به درک از علی عبدلمالکی

دانلود


:: موضوعات مرتبط: دانلود , ,



جملات طنز جدید 92
نوشته شده در یک شنبه 3 آذر 1392
بازدید : 260
نویسنده : abbasjoooooon

 

بالاخره یه روز زنگ میزنم چین ،
اون یارو که گوشی رو برداشت گفت 你好
من میگم 陰莖 !
گوشی رو قطع میکنم . بفهمه دنیا دست کیه
ما خر نیستیم که این جنس های بنجلشو بندازه بهمون !
بعععله من یه همچین آدم وطن پرستی هستم :|

.

.

.

هنگام بغض یک زن بهش نزدیکتر بشید
و موقع بغض یک مرد ازش فاصله بگیرید
قبل از خواب هم که مسواک بزنید
همین دیگه :|

.

.

.

یاس ۹۲
از چی بگم از سامسونگی که شده سمبل رشادت
ایران شده واسش مثه صندوق تجارت
پس glx وطن کجاس نیس
با اینکه از جیب در میاد اما مجاز نیس :D
.
پولام صفر شد بهم پول بده ایزد
با این وضع فقط باید پسته رو بلیسم
از چی بگم تو بهم بگو چی بگم خب
ما گفتیمو پراید دوباره ۷ میلیونی شد ! :D

.

.

.

از یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟
اون اسب جواب نداد، سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت !
میدونید چرا؟؟ چون اسبا نمیتونن حرف بزنن !
نه واقعا انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن ؟
لابد دانشجو هم هستی؟؟ :lol:


:: موضوعات مرتبط: مطلب طنز , ,