با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد. فرشته به او می گوید: فقط کافی است در زندگی ات یک کار خوب انجام داده باشی، و همان یاری ات می کند. خوب فکر کن. مرد به یاد می آورد که یک بار، هنگامی که در جنگلی راه می رفت، عنکبوتی را سر راهش دید و راهش راکج کرد تا آن را له نکند. فرشته لبخند می زند و تار عنکبوتی از آسمان فرود می آید. تا مرد بتواند از راه آن به بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع می کنند به بالا رفتن از آن. اما مرد، ازترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها را هل می دهد. در همین لحظه، تار پاره می شود، ومرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد… صدای فرشته را می شنود که: افسوس، خودخواهی ات تنها کار خوبی را که انجام داده بودی، به پلیدی تبدیل کرد…
شاکی پرونده سلام ، درسته من متهمم حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم چه ذوقی کردم ، شنیدم گفتی شکایت می کنی اما دلم گرفت که گفتی ، منو اذیت می کنی من تو رو اذیت می کنم ؟، منی که می میرم برات منی که تندی می شکنم زیر تولد نگات تو حکم من نوشته بود ، طبق مواد یک و بیست تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست معلومه عاقلانه نیست ، عاشق که عاقل نمی شه ولی با این جواب من که حکمی باطل نمی شه شاکی محترم ، گلم ، بگو که زندونیم کنن بگو پیش پای چشات ، یک شبه قربونیم کنن بگو به افتخار تو ، بیان منو دار بزنن علت دیوونگیمو ، تو کوچه ها جار بزنن بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن عکسای زیبا رو ولی اینجا و اونجا ، نندازن آخه حسودی می کنن، بفهمن این راز و همه فردا تقلب کنن از جنون این متهمه دوس ندارم زیبای من از هر کسی شاکی باشه متهم اون نباید تو کره ی خاکی باشه شاکی من ، قانون می گه : به هر کی رو کنه جنون چون قانونو نمی شناسه ، دیگه نه تنبیه و نه اون متهمت ، اما می خواس ، شامل این بندا نشه به خاطر همین داره ، بارای عقلو می کشه نشسته تنها ، این گوشه ، بدون حامی و وکیل کلی خوشش اومده از عشق تو وجرم و دلیل خوب می دونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو می چینه از لبای تو گلای سرخ خنده رو درسته که عاشقتم ، اما مگه من دیوونم خنده رو از تو بگیرم ، که بی چشات نمی تونم خلاصه که شاکی ماه ، صاحب پرونده ی من خاطره ی گذشته هام ، مالک اینده ی من متهمت قصدی نداشت ، عاشقیشو به دل نگیر فقط اونو قبول بکن ، به چشم مجرمی اسیر اینجا وکیلی نمی یاد که بگه من جنون دارم چون اگه آزادم کنن ، باز سرتو درد می یارم شاکی نازنین من ، مزاحمت شدم ، ببخش مثل تمام لحظه ها ، بتاب و آروم بدرخش متهمت قول می ده که دیگه به تو نامه نده درسته دیوونس ولی موندن رو قول بده فک نکنی نامه ی من شده مثل دفاعیه شاکی گل ، نشون ندی این مدرک و به قاضیه نشون بدی اونم می گه به خاطر درد جنون متهمت گناه داره ، بگذر از اتهام اون ولی تو این کار و نکن ، می خوام اسیری بکشم تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم فدای چشمات که تو نور ، هزار و صد رنگ می شه زرد پاییزی می پوشی ، چشات چه خوش رنگ می شه راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس نمی گم اما ، نمی یام ، بیرون از این رخت و لباس به شاکی مثل گلم ، از منی که متهمم زیبا جون اشکال نداره ، امضا کنم که مریمم ؟ مریم دیوونه ی تو ، یازده آبان و یه روز جرم من افتخارمه ، به قاضیم می گم هنوز یادت باشه لحظه ی صدور حکم ، تو محکمه دلت نسوزه ، نگذری از تقصیر متهمه شاکی هیچ کس نشو ، فقط اینو ازت می خوام فدای شکی گل و جرم جنون و اتهام الهی دروازه ی بخت ، به روت همیشه وا بشه دست به خکستر بزنی ، الهی که طلا بشه متهم هر چی ردیف ، ردیف پنج و دو و سه نمی ذارم تو عاشقی ، کسی به گردم برسه